علم بالست مرغ جانت را
بر سپهر او برد روانت را
علم دل را به جای جان باشد
سر بیعلم بدگمان باشد
دل بیعلم چشم بینورست
مرد نادان ز مردمی دورست
نیست آب حیات جز دانش
نیست باب نجات جز دانش
مدد روح کن به دانش و دین
تا شوی همنشین روح امین
دین به دانش بلند نام شود
دین با علم کی تمام شود؟
نور، علمست و علم پرتو عقل
روشنست این سخن چه حاجت نقل؟
علم داری مشو به راه ذلیل
علم بس راه را چراغ و دلیل
علم نورست و جهل تاریکی
علم راهت برد به باریکی
دانشست آب زندگانی مرد
خنک آن کآب زندگانی خورد!
تن به دانش سرشته باید کرد
دل به دانش فرشته باید کرد
جهل خوابست و علم بیداری
زان نهانی وزین پدیداری
شود از جهل مرد کاهل و سست
دانش او را دلیر سازد و چست
چون به علمش یقین درست شود
در عمل نامدار و چست شود
* آنچه خواندید گزیدهای از شعر بلند اوحدی مراغهای درباره اهمیت دانش و ارزش علماندوزی است.
رکنالدین اوحدی مراغهای (۶۷۳-۷۳۸ قمری) عارف و شاعر پارسیگوی ایرانی و معاصر ایلخان مغول، سلطان ابوسعید است.
او در شهرستان مراغه زاده شد و آرامگاه وی نیز در همان شهر است. پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت و به همین دلیل نامش اوحدی اصفهانی نیز گفته شده است.
اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر است.